از دست عزیزان چه بگویم گله ای نیست
گر هم گله ای هست دگر حوصله ای نیست
سر گرم به خود زخم زدن در همه عمرم
هر لحظه جز این دست مرا مشغله ای نیست
دیریست که از خانه خرابان جهانم
بر سقف فرو ریخته ام چلچله ای نیست
در حسرت دیدار تو آواره ترینم
هر چند که تا منزل تو فاصله ای نیست
دردهایم را برایت گفته ام
بشنو اکنون
این سکوت تلخ را....
ساقه ی سبز دلم را چید و رفت
عاشقی های مرا باور نکرد
عاقبت برعشق من خندید و رفت
اشک در چشمان سردم حلقه زد
بی مروت گریه ام را دید و رفت
شعری از حمید مصدق:
درمیان من و تو فاصله هاست.
گاه می اندیشم - میتوانی تو به لبخندی این فاصله را برداری
تو توانایی بخشش داری
دستهای تو توانایی آن را دارد
- که مرا زندگانی بخشد
چشمهای تو به من می بخشد
شور عشق و مستی
و تو چون مصرع شعری زیبا
سطر برجسته ای از زندگی من هستی
دفتر عمر مرا
با وجود تو شکوهی دیگر
رونقی دیگر است.
میتوانی تو به من
زندگانی بخشی
یا بگیری از من
آنچه را می بخشی......
حافظ: ((اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل مارا به خال هندوش بخشم سمرقند وبخارا را))
صائب:(( هر آنکس چیز می بخشد زملک خویش می بخشد نه چون حافظ که می بخشد سمرقند وبخارا را
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را به خال هندوش بخشم سر و دست و دل و پا را))
شهریار:(( هر آنکس چیز می بخشد به سان مرد می بخشد نه چون صائب که می بخشد سر و دست و دل وپا را
سر و دست و دل و پا را به خاک گور می بخشند نه آن ترکی که افسون کرده دلها را
اگر آن ترک شیراری به دست آرد دل ما را به خال هندوش بخشم تمام روح و اعضا را))
کبیرکوه
ویژدرون
نمایی از شهر ایلام از کوه شلم
چشمه کرمانجو در میشخاص
کیه نی چای (چشمه چای )ورزرین
غار بره زرد(سیوانکوه)
کبیرکوه
تنگه ارغوان
تنگه رازیانه
قلاقیران
قلاقیران
منطقه ویژدرون
منطقه شیروان
حیدر آباد (میشخاص)
آبدانان
به یاد روزهای با هم بودن
به یاد آر که چگونه باید زیست
تو هماني كه ندادي دل تنهاي مرا بين تنهايي و يك درد رهايم كردي
راه پر پيچ و خم سخت و پراز طوفان بود تو ولي كفشي از احساس به پايم كردي
همه ي زندگيم وقف تو و عشق تو شد تو بگو گوشه كاري كه برايم كردي
گر چه افسانه نبودم ولي مثل كتاب كهنه و خرد شدم بس كه تو تايم كردي
